حجتالاسلام ترخان گفت: در کنار سحری که به معده میدهیم باید به چشم و گوش و زبان نیز سحری بدهیم تا گناهی از آنها سر نزند و راه آن تلاوت قرآن و انجام کارهای خیر است.
حجتالاسلام قاسم ترخان در گفتوگو با خبرنگار مهر، با اشاره به ابعاد مختلف روزه گرفتن و تأثیر آن بر ابعاد شخصیتی انسان اظهار کرد: روزه فقط نخوردن و نیاشامیدن نیست بلکه تمرینی برای تربیت نفس است.
عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی ادامه داد: روزه نبردی است که انسان در ماه مبارک رمضان علیه خواستههای درونی خود انجام میدهد ولو اینکه آن خواستهها به خودی خود حلال باشد. مواردی نظیر خوردن و آشامیدن به خودی خود حرام نیست، اما در این ایام در مدت زمان مشخصی اعلام میشود که نباید انجام بشود تا انسان این توان را پیدا کند در مقابل خوردن و آشامیدن حرام مقاومت لازم را داشته باشد. بنابراین انسان در ماه رمضان این آمادگی را مییابد تا از حرام خدا دوری گزیند و به تقوا برسد، چنانچه خداوند در قرآن کریم میفرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَی الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ» (ای کسانی که ایمان آوردهاید روزه بر شما مقرر شده است همان گونه که بر کسانی که پیش از شما [بودند] مقرر شده بود باشد که پرهیزگاری کنید).
حجتالاسلام ترخان با اشاره به بخشهایی از خطبه شعبانیه تصریح کرد: پیامبر اکرم (ص) در این خطبه فرمود: «أَیهَا النَّاسُ إِنَّهُ قَدْ أَقْبَلَ إِلَیکمْ شَهْرُ اللَّهِ بِالْبَرَکةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ الْمَغْفِرَةِ» (ای مردم! به درستی که ماه خدا با برکت و رحمت و آمرزش به شما رو کرده است) و در ادامه میفرماید: «أَنْفَاسُکمْ فِیهِ تَسْبِیحٌ وَ نَوْمُکمْ فِیهِ عِبَادَةٌ وَ عَمَلُکمْ فِیهِ مَقْبُولٌ وَ دُعَاؤُکمْ فِیهِ مُسْتَجَابٌأَنْفَاسُکمْ فِیهِ تَسْبِیحٌ وَ نَوْمُکمْ فِیهِ عِبَادَةٌ وَ عَمَلُکمْ فِیهِ مَقْبُولٌ وَ دُعَاؤُکمْ فِیهِ مُسْتَجَابٌ» (نفسهای شما در آن ثواب تسبیح دارد و خواب شما در آن عبادت و عمل شما در آن مقبول و دعای شما در آن مستجاب است). همچنین در فراز دیگری میفرماید: همه شما به میهمانی خدا دعوت شدهاید و درهای بهشت باز است و مبادا درهای بهشت را با اعمال نادرست به روی خودتان ببندید.
وی افزود: به منظور بررسی این بحث باید چند مقدمه را از نظر بگذرانیم. خداوند در قرآن زمانی که نوح تمایل به نجات فرزندش داشت میفرماید: «إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صَالِحٍ»؛ به تعبیر این آیه فرزند نوح آئینه تمام نمایی از عمل غیر صالح بود و شر و بدی بر وجودش سیطره داشته است. اساساً این عمل است که انسان و شخصیت او را میسازد، از این جهت است در روز قیامت انسانها به شکل واقعیشان محشور میشوند؛ یعنی اعمال، بدن اخروی ما را میسازند.
عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی ادامه داد: مقدمه دوم در مورد ماهیت بهشت و جهنم است، وقتی که قیامت برپا شد چه اتفاقی میافتد، قیامت به تعبیر بنده ظرف ظهور است نَه ظرف حدوث، یعنی اکنون کسانی که مشغول انجام کارهای بد و شر هستند همین حالا در جهنم هستند و خودشان خبر ندارند اما وقتی که از این دنیا میروند چشم برزخیاش باز میشود و متوجه خواهد شد که در جهنم زندگی میکرده است؛ خداوند در آیه ۴۹ سوره «توبه» میفرماید: «و انّ جهنّم لمحیطة بالکافرین». این آیه بدان معناست که جهنم در درون اوست و او را احاطه کرده است، جهنم ظرف ظهور اعمال اوست. اعمال دو چهره ظاهر و باطن دارند، چهره ملکوتی و چهره مُلکی و جزای قیامت همین اعمال است. به بیان دیگر خود عمل است که در روز قیامت جزا و پاداش محسوب میشود اما چهره ملکوتی عمل.
وی ادامه داد: همین مساله در آیه ۴۹ سوره «کهف» اشاره شده است که خداوند میفرماید: «وَ وُضِعَ الْکِتَابُ فَتَرَی الْمُجْرِمِینَ مُشْفِقِینَ مِمَّا فِیهِ وَیَقُولُونَ یَا وَیْلَتَنَا مَالِ هَذَا الْکِتَابِ لَا یُغَادِرُ صَغِیرَةً وَلَا کَبِیرَةً إِلَّا أَحْصَاهَا وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِرًا وَلَا یَظْلِمُ رَبُّکَ أَحَدًا» (و کارنامه [عمل شما در میان] نهاده میشود آنگاه بزهکاران را از آنچه در آن است بیمناک میبینی و میگویند ای وای بر ما این چه نامهای است که هیچ [کار] کوچک و بزرگی را فرو نگذاشته جز اینکه همه را به حساب آورده است و آنچه را انجام دادهاند حاضر یابند و پروردگار تو به هیچکس ستم روا نمیدارد)، بنابراین با توجه به آنچه که ذکر شد شخصیت انسان عین عمل اوست و عمل او نیز در روز قیامت ظاهر میشود، وقتی این دو رکن را کنار هم بگذاریم متوجه میشویم که وقتی عمل بدی انجام میدهیم جهنم در درون ما متبلور است.
حجتالاسلام ترخان افزود: این دو مقدمه را اشاره کردم تا بگویم عمل همان جزا و بهشت و جهنم است اما در ایامی خاص شرایط برای انسان متفاوت میشود چنانچه طبق گفته پیامبر اکرم (ص) در ماه رمضان درهای بهشت باز و درهای جهنم بسته است، اگر عمل خوب انجام دهیم در ورودی به بهشت میشود و اگر عمل بدی انجام دهیم در ورودی به جهنم؛ بنابراین از آنجای که عمل عین شخصیت انسان است و دوماً چهره ملکوتی عمل، بهشت و جهنم است بنابراین در ماهی چون رمضان که به ما گفتند درهای جهنم بسته است، یعنی درهای اعمال بد که پنج حواس ظاهری و دو حواس باطنی (خیال و واهمه) هستند، بسته است، و درهای بهشت که هشت در است باز است (حواس ظاهری و باطنی اگر تحت مدیریت عقل قرار گیرند هریک دری از درهای بهشت میشوند).
وی با اشاره به سخن خواجه نصیر طوسی در رساله آغاز و انجام صفحه ۵۷ و ۵۸ گفت: بدون مدیریت عقل از راه چشم، گوش، زبان و … و آن دو قوه باطنی که خیال و قوه واهمه باشند مرتکب کارهای خلاف و گناه آلوده میشویم و لذا اینها در ورودی جهنم خواهند شد، اگر این حواس اما تحت مدیریت عقل باشند ما را سوی بهشت رهنمون میشوند، این موارد را گفتم تا به این مطلب نزدیک شوم که ماه مبارک رمضان ماهی است که برای حواس ما وظایفی تعریف شده است؛ اینکه قوه خیال را کنترل کنیم که هرجایی ما را نبرد، هرچیزی را گوش نکنیم، نبینیم، طبیعتاً روزه فقط خوردن و آشامیدن نیست، بلکه باید از هر نظر مقاومت کنیم. در این ایام سفارش شد تا بلند شویم و سحری میل کنیم تا معده زیاد گرسنگی را تحمل نکند، همین طور در کنار سحری که به معده میدهیم باید به چشم و گوش و زبان نیز سحری بدهیم تا گناهی از آنها سر نزند و راه آن تلاوت قرآن و انجام کارهای خیر است. عطار نیشابوری در این راستا ابیات زیبایی را سروده است:
ای در غرور نفس به سر برده روزگار / برخیز و کارکن که کنون است وقت کار
ای دوست ماه روزه رسید و تو خفتهای / آخر ز خواب غفلت دیرینه سر برآر
سالی دراز بودهای اندر هوای خویش / ماهی خدای را شو و دست از هوا بدار
پنداشتی که چون نخوری روزهٔ تو آنست / بسیار چیز هست جز این شرط روزهدار
هر عضو را بدان که به تحقیق روزهای است / تا روزهٔ تو روزه بود نزد کردگار
اول نگاهدار نظر تا رخ چو گل / در چشم تو نیفکند از عشق خویش خار
دیگر ببند گوش ز هر ناشنودنی / کز گفت و گوی هرزه شود عقل تار و مار
دیگر زبان خویش که جای ثنای اوست / از غیبت و دروغ فروبند استوار
دیگر به وقت روزهگشادن مخور حرام / زیرا که خون خوری تو از آن به هزار بار
دیگر بسی مخسب که در تنگنای گور / چندانت خواب هست که آن نیست در شمار
دیگر به فکر آینهٔ دل چنان بکن / کز غیر ذکر حق ننشیند برو غبار
این است شرط روزه اگر مرد روزهای / گرچه ز روی عقل یکی گفتم از هزار